معشوقه ...

paramour

معشوقه ...

paramour

زایمانم نزدیک است ...


آقا !
هی آقا ! 
شناسنامه ام را آورده ام 
تا صفحه اولش را عوض کنی 
و چندین برگ به آن اضافه ...
احتیاط شرط ِ عقل است 
تو چه می دانی که
فارغ شدنم 
عین ِ تولدی است دوباره 
و چه می دانی زین پس
چندبارِ دیگر 
متولد خواهم شد ؟! 

"سوزان "

توضیح نوشت : این شعر را از وبلاگ قبلی اینجا آورده ام 

تولد

به صلیب می کشند افکارم را 

میخ می کوبند دست های احساسم را 

تازیانه می زنند پاهای رفتنم را 

غافل از بال هایی آماده ی ِ پرواز !

من زنم !

ناجی می شوم از برای تنم !

عروج می کنم ز خویشتنم ...


"سوزان"

معجزه

خطا از من بود 

که تو را ...

دل بر می خواستم 

و تو ...

پیام بر بودی 

با معجزه چشمانت !


"سوزان"